سلام
امشب به یادت باز افتادم غریبه
گل کرده یادت باز در یادم غریبه
می گریمت در پشت این دیوار مسدود
کی می رسد پیش تو فریادم غریبه
ویران شدم سهم من از بودن همین است
ویرانه ام، ویرانه بنیادم غریبه
ای کاش هرگز عشق در من گل نمی کرد
ای کاش هرگزدل نمی دادم غریبه
برگرد پیش خاطرات خسته من
من مال تو با هر چه ابعادم غریبه
از شوق می مردم اگر حتی خداوند
تنها ترا یک لحظه می دادم غریبه
و
برای تولد هفت سالگی غزلم
امروز
چشم های من
گریه آبستن بهاری می شود
که
در بیست و یکم شهریور
شکوفه داد
هفت شمع زیبا
تابستان تو را
فو....... ت
خواهد کرد
تا
اولین پاییز دبستانت را
جشن بگیریم .
همیشه سبز باشی *